هفت - WhenIwas
- سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۵۴ ب.ظ
- ۱ نظر
چند روزه که کاربرای توییتر دارن از تجربه ی مورد آزار جنسی قرار گرفتناشون می نویسن، از متلک شنیدن ها و لمس شدن ها تا موارد شدید تر، فکر نمی کنم دختری وجود داشته باشه که تا به حال این تجربه ی تلخو نداشته باشه، از متلک شنیدن های توی راه مدرسه وقتی فقط هفت هشت سال داشتیم تا الان که بیست و چند ساله ایم، از لمس شدن تو مکان های شلوغ که هنوز من ترس دارم از خیابون رفتن های قبل از عید، از نگاه های زننده ی آدمایی که گاهی هم سن پدرهامونن، از نگاه ها و حرف های چندش آور راننده های اتوبوس بین شهری و شاگرداشون که شیرینی مسیر برگشت به خونه رو زهر میکرد، از موتور سوارهایی که هنوز از صدای موتور لرز به بدنمون میفته، از شنیدن صدای پای کسی پشت سرت، توی کوچه ها
ولی بدتر از همه ی این ها، حس ترسی بود که بعد از همه ی اینها وجودمونو می گرفت، حس ترسی که حتی نمی تونستیم درموردشون با کسی حرفی بزنیم، از ترس محکوم شدن توسط جامعه و حتی خانواده، از ترس محدود شدن، ترسی که هنوز تو وجود خیلیامون هست
WhenIwas های زیادی وجود داره که حتی یادآوریش آزاردهنده س
از خودمون شروع کنیم و درمورد این اتفاقا سکوت نکنیم همو متهم نکنیم
- ۹۵/۰۲/۰۷
اساسا مشکل اصلی خودتون هستید که باید درست فکر کنید..اینها همه الگو هستن که خود شماها دارید ازش تاعیت میکنید