ابری که انسان شد

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

ده _ پدر آن دیگری

قصه ی فیلم، قصه ی شهابه، شهاب شش ساله شده ولی حرف نمی زنه و رفتار های بقیه با اون باعث میشه بیشتر لجبازی کنه و به حرف نزدن ادامه بده

کاری به واقعی بودن یا علمی بودن و نبودن فیلم ندارم، حرف سرِ تنهاییه، خیلی از ما مثل شهاب تنهاییم، کسی نیست که بتونیم باهاش حرف بزنیم و حرف نزدنو ترجیح می دیم 

برای فرار از همین تنهایی پناه میاریم به وبلاگ هامون، پناه میاریم به پرخاشگری، به کار، به... 

به هم فرصت حرف زدن بدیم، به حرفای هم گوش بدیم

نه _ کار، کار، کار

روزی که نتیجه ی کنکور اومد و ناراحت شدم از رتبه ای که فکر می کردم بهتر از این میشه، و نشستم فکر کردم که حالا چه رشته ای انتخاب کنم که هم به روحیاتم بخوره هم کار داشته باشه هم... 

رفتم سراغ شاخه های علوم پزشکی، بعدشم گفتم خب اینو که دوست ندارم اینم که رتبه م نمی رسه، اینم که کار نداره و آخرش شد شنوایی شناسی، گویا رشته ی تر و تمیزیه، کارش مستقله و... 

خوشحال بودیم که طرح اختیاری داریم و می تونیم بدون دوره ی طرح بریم سراغ کار مستقل، اما زهی خیال باطل 

برای شهری که بیشتر از نیازش این رشته رو داره کار مستقل مسخره س، هرروز دنبال طرح رفتم و فهمیدم به خاطر همون کلمه ی اختیاری بعد از دو سال دویدن هنوز طرح نمیگیرن، کار مثلا مستقلم هم درآمد کافیو بهم نمی ده 

می دونین خسته شدم، خسته